کد مطلب:225259 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:222

بیان ورود آن حضرت به سرای مأمون و ظهور حشمت و جلالت به پرده داران
در بحارالانوار و مطالب السئول و كشف الغمه و اغلب كتب اخبار مسطور است كه از جمله مناقب و جلالت شأن و عظمت مقامی كه خداوند قدر و قضا به حضرت رضا مخصوص فرموده و بر علو مكان و رفعت منزلت آن حضرت عرش آیت دلالت دارد این است كه چون مأمون خلیفه آن حضرت را به ولایت عهد و خلافت بعد از خودش اختصاص داد در حاشیه و اطراف مأمون مردمی بودند كه از این كار كراهت داشتند و همی بیمناك بودند كه خلافت از بنی عباس بگردد و با بنی فاطمه علیهم السلام گردش نماید از این روی و این اندیشه ی ناصواب حالت تنفری كامل از حضرت رضا علیه السلام حاصل كردند و چنان بود كه هر وقت آن ضحرت سرای مأمون را به تشریف قدوم ولایت مضموم منور فرمودی تا به مجلس او اندر شدی پاسبانان و حواشی و خدام و حجاب از دالان سرای به استقبال و تشریفات قدوم مباركش شتابان شدند و سلام و درود فرستادند و شرایط تكریم و تفخیم به جای آوردند و پرده در را برافروختند تا آن حضرت داخل مجلس مأمون شود.

و چون این حالت نفرت در وجود ایشان حاصل شد با همدیگر مواضعه بر نهادند و یكدیگر را توصیه كردند و گفتند چون در این نوبت امام رضا علیه السلام وارد شود تا به مجلس مأمون اندر شود از حضرتش روی بر تابید و پرده مگیرید و میفرازید پس جملگی بر این عقیدت متحد شدند و در آن اثنا كه روزی بر گرد هم به سخن بنشسته بودند به ناگاه امام رضا علیه السلام بر آن عادت كه داشت تشریف قدوم ارزانی داد و ایشان را آن تاب و طاقت نماند كه خویشتن داری كنند و سلام نفرستند و پرده برنیفرازند پس به قانون معمول برجستند و بشتافتند و سلام و درود بگذاشتند و پرده برافراشتند و پاس قدوم همایون را من حیث الوجوه منظور داشتند و چون آن حضرت به مجلس مأمون در آمد روی به هم آوردند و یكدیگر را به ملامت گرفتند



[ صفحه 334]



تا چرا بر آن عهد و پیمان نپائیدند و با هم گفتند در نوبت دیگر كه آید پرده بر نیفرازند و چون آن روز در رسید و امام علیه السلام تشریف بخش سرای خلافت گردید جملگی برخاستند و بایستادند و سلام براندند و به پاس احتشامش صف بركشیدند لكن برای پرده برافروختن مبادرت ننمودند اما از جای دیگر بی خبر بودند كه همه چیز در حكم آن حضرت و دست تصرف و توجه ولایت و امامت است و خدای تعالی بادی سخت بفرستاد و در پرده اندر شد و چنانش برافراشت كه آن جماعت هیچ وقت آن گونه افراشته نداشته بودند و به مجرد اینكه ولی پروردگار درون مجلس شد باد بایستاد و پرده به همان حالت كه بود بازگشت و همچنان بماند تا نوبت بیرون آمدن آن حضرت شد دیگر باره آن باد به سختی بوزید و در پرده در افتاد و پرده را به بالا بر كشید تا آن حضرت بیرون آمد و آن باد ساكن شد و پرده به حال خود بایستاد و چون آن حضرت مراجعت فرمود پاره ای از آن جماعت با بعضی دیگر همی گفتند آیا بر این حال عجیب نگران بودید گفتند آری پس یكی با دیگری گفت ای قوم بدانید كه این مرد جلیل المقدار را در حضرت پروردگار منزلتی عظیم و خدای را در حق او عنایتی خاص است آیا نگران نشدید كه شما به واسطه ی آن مواضعه كه بر نهادید كه پرده از بهرش بر نیفرازید خداوند بادی بفرستاد و مسخر او ساخت تا پرده از برایش برافروخت چنانكه برای سلیمان علیه السلام مسخر فرمود هم اكنون از دل و جان برای خدمت گذاری بازگردید كه این كار برای شما بهتر است لاجرم از آن هنگام به كار سابق و توقیر و تفخیم آن حضرت و قدوم مباركش بازگردیده عقیدت ایشان از سابق بیشتر شد.